الان که فقط 65 روز دیگه مونده صحبتش بد جوری منو به فکر برده .
چقدر جمله حکیمانه ای از سید جلیل موسویان شنیدم .می گفت:
"شهادت هیچ وقت هدف نیست و نبوده شهادت مزد کار و ثمره کارهاییه که انجام دادیم"
خوب تصور شهادت برای چون منی کاملا شبیه به یه جوک می مونه .شهادت ؟؟؟!!!!!!!!! برای کارهایی که نکردم؟؟؟؟!!!!من؟؟؟!!!
اگر بخواهیم تناسب این موضوع با من روشن بشه مثل این موضوع می مونه که یکی یه شلوار ابی پوشیده باشه که سر زانوش یه وصله نارنجی با کوکهای درشت قرمز وصل شده باشه وتو ملاصدرای شیراز راه بره.اینقدر بی ربط و تابلو و ضایع.
اما خوب به عنوان یه ارزو حرف علی رضاییان خیلی برام شیرین بود. اما
گاهی پیامک "اکبر بانشی" یک امید کاذب بهم می ده که این هم برام شیرینه:
وادی عشق بسی دور و داز است ولی / می شود طی، ره صدساله به آهی، گاهی
چقدر گوش هام برای شنیدن این جمله محتاجه که :
ننه الهی که بری برنگردی