پیدای پنهان

آخرین مطالب

  • ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۴۳ Unknown
  • ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۱۴ Unknown
  • ۱۵ آبان ۹۱ ، ۱۸:۴۸ فقر

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

  • ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۱۴ Unknown
  • ۱۳ آذر ۸۵ ، ۱۶:۳۷ Unknown

آخرین نظرات

۱ مطلب در آذر ۱۳۸۹ ثبت شده است

داشتم از شام غریبان بر می گشتم.اخر شب بود و هوا سرد . خیابون ها خلوت بود همه جا انگار صحرای کربلا بود. ناراحت بودم نتونستم شمعی برای عهدی که بستم روشن کنم.

....

از دور روشنایی خیمه هیئت محله مون سو سو می زد از کنارش رد شدم  چند صد متری دور شدم ناخود اگاه دور زدم وبرگشتم موتورم رو رو جک بردم و دم در خیمه ایستادم .چارده پونزده نفری توش بودن پیرمرد و جون.

پیرمردی داشت مرثیه ی شام غریبان رو می خوند .خـــــــــیلی حزین بود سوزنااااک. واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم .آروم سینه می زدم ناخوداگاه فضای شام عاشورا تو ذهنم مجسم شد . اجساد بی غسل وکفن خیمه های سوخته که جز چارچوبی از اون چیزی نمونده ، وکاروانی که در انتهای صحرا به زور برده می شدند. 

شعر و مرثیه خیلی زیبا بود. بلند گویی ساده داشتن بدون هیچ افکت و یا اکویی . ساده ساده چیزی شبیه بلند گو و صوت های دوران جنگ.چه شعر زیبایی بود.

هفتاد دو یار /از بهر دادار / جان را فدا کرد/الله اکبر الله اکبر الله اکبر

به جرات می گم شاید اینطور مرثیه ای نشنیده بودم.دقیقا وصف شام غریبان بود. تو حال خودم بودم که پیرمردی نورانی از ته خیمه به سمتم اومد . شمعی به دستم داد و تو صورتم لبخندی زد ورفت .ناخواسته اشکم سرازیر شد .واقعا شب به یاد موندنی ای بود.داشتم اروم سینه می زدم که صدای چند تا جوون توجه من و به سمتشون جلب کرد . یه نگاهی زیر چشمی انداختم.هری دلم ریخت .

قلیم شکست .مثل اینکه یه پارچ آب سرد رو سرم ریخته باشن.دستم رو سینه خشک شده بود. بله .بچه های محلمون بودن. لات سر و کوچه مون حمید داداش سعید ارایشگر ، حمید نانوا ،خلاف کار محلمون ، و . . . اونهایی که سالها از دیدنشون چندشم می شد. خیلی سنگین برام تموم شد .شوک بزرگی بهم وارد شد .وقتی دیدم اینطور با اخلاص سینه می زنن و اینطور از عمق جانشون در جواب مداح با صدای خییلی ساده اما محکم یا حسین می گفتند . هیچ گاه تصور نمی کردم عرق خور های محل هم بیان هیئت و اینجوری سنگ تموم بذارن . اون شب خیلی اشک ریختم  و بیشتر از همه به حال خودم...

تو ذهنم این بیت تداعی شد که : 

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست / این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست 


برای اولین بار معنای این بیت رو از عمق جان درک کردم . واقعا این حسین دیوانه کننده ست . الان دیگه مطمئنم دشمن هر کاری که بکنه محاله بتونه محبت حسین رو از قلب مردم بگیره

سید علی حسینی
۲۶ آذر ۸۹ ، ۰۸:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر