دیشب خواب عجیبی دیدم .اونم من که اصصصلا خواب هام به ذهنم نمی مونه
خواب دیدم تو قبرستانم بالای یه قبری ، بعد یه خانومی امد و پسرش رو همینجوری گذاشت توی قبر و مقداری خاک روش ریخت به طوری که همه جای بدنش رو به جز سرش خاک پوشوند و رفت...!!!!
بعد من و اون تنها موندیم در حالیکه داشت روحش از بدنش جدا می شد بهم گفت داره روحم از سرم جدا می شه و اشاره به زیر سرش کرد-که روح ازش جدا شده بود و حس نداشت- و در حالی که انگار نگران گذر زمان بود گفت :کمکم کن.
بلند شدم چند قدمی به سمتش رفتم...
بهش تلقین کردم بگه "اشهد ان لا الله الا الله" گفت "اشهد ان لا الله الا الله"
گفتم بگو "اشهد ان محمد رسول الله" گفت "اشهد ان محمد رسول الله"
گفتم بگو: "اشهد ان علیا ولی الله " گفت اشهد ان علیا ولی الله"
این که تمام شد خطاب به من گفت : دارن میان... بقیه اش رو هم بگو زود باش...
گفتم بگو" یا زهرا "حل می شه .نتونست .تشویش تو صورتش موج می زد گفتم بگو یا زهرا بگی حله!!!
نمی تونست بگه .فریاد می زدم واون هم می خواست ولی نمی تونست .تا اینکه کامل روحش جدا شد.و چشماش همین جور خیره موند
تو همین فکرها بودم که چرا نگفت و الان چه حسی داره وتکلیفش بالاخرع چی شد که یهو از تو قبر صدایی بلند شد . خیلی عجیب بود .سه مرتبه خطاب شد:
ووصینا الانسان بوالدیه ... ووصینا االنسان بوالدیه ... ووصینا الانسان بوالدیه 1
یادم به این افتاد که مادرش گذاشتش تو قبر و نصف و نیمه خاک ریخت روش و رفت...
خدایا پدر ومادرمامون...
[1]:سوره : لقمان - آیه : 14 . به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند