پیدای پنهان

آخرین مطالب

  • ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۴۳ Unknown
  • ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۱۴ Unknown
  • ۱۵ آبان ۹۱ ، ۱۸:۴۸ فقر

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

  • ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۱۴ Unknown
  • ۱۳ آذر ۸۵ ، ۱۶:۳۷ Unknown

آخرین نظرات


در روایت هست که حضرت علی ع در زمان جنگ انگشتر حدید به انگشت مبارکشان می کردند

تعویض انگشتر توسط امام خامنه ای معنای خاصی می تواند داشته باشد

به انگشت کردن این انگشتر حدید در رونمایی از بزرگترین پروژه دفاعی نظامی کشور اتفاق افتاده؟

آیا فتنه ای دیگر در راه است؟

باید ببینیم فقط برای آن روز خاص از آن انگشتر استفاده کرده اند یا حداقل مدتی در دستشان خواهد بود البته به صورت دائم مانند چفیه شان را خیلی بعید میدانیم استفاده کنند و این به خاطر خواص حدید صینی است که ضیق و تنگی سینه و بی حوصله گی می آورد  همانطور که حضرت امیرالمومنین میفرمودند که دوست ندارم حدید را همیشه در دست کنم


اما از جمله اثرات حدید صینی نصرت بر اعداء و هیبت و جلالت است که اگر به شیوه خاصی بعضی حروف در زیر و کناره ها و بالای آن حک شود اثر عظیمی در این امور دارد و در روایت است که کسی با صاحب آن مقابله نمیتواند بکند و صاحب چنین انگشتری در هر مخاصمه ای غالب و پیروز است باذن الله

اگر آقا بخواهند مدتی از آن استفاده کنند به معنی آن است که فتنه و یا جنگی در حال شروع است و الاّ که هیچ

ما ایشان این انگشتری را بنا به تصاویر از آذرماه استعمال می کنند و این نیز جدیدترین عکس ایشان است در  6 / 11 / 1388که همچنان این انگشتری بر انگشت مبارک ایشان وجود دارد

مطالب زیر هم مرتبط با نوشته های فوق است که از وبلاگ بسیار زیبای "قطعه26 " انتخاب شده

www.ghadiani.blogfa.com

بسیجیان خامنه ای سربازان گمنام خورشید هستند که مهم ترین رسالت شان تعجیل در فرج مولای مولای ماست. ما "ستاره" هستیم و با واسطه  یک ماه پاره به خورشید می رسیم. آنها که در این هشت ماه دفاع مقدس در جنگ نرم به غبار دامن زدند و سرگشاده خاک بر آسمان نشاندند، بی واسطه مهر بر تمدید غیبت زدند. ما همه مان ماموریم؛ ما مامور ماه هستیم در پروژه خورشید زایی و عده ای مامور شب پرستان هستند در پروژه خورشید زدایی. پس به ما طعنه نزنید. پس به ماه طعنه نزنید. الکی ادعا نکنید که ما خورشید را قبول داریم ولی ماه را قبول نداریم. آن کس که خورشید را قبول دارد با تاریکی فالوده نمی خورد. آن کس که تحمل نور ماه را ندارد، از حرارت خورشید از عدالت خورشید خواهد سوخت. خورشید که بیاید اگر چه شب به سر می رسد و روز می آید اما هم ماه در آسمان است و هم ستاره ها. خورشید که بیاید جا برای ماه و ستاره ها تنگ نمی شود. خزعبلات نگویید. اراجیف نبافید. خورشید که بیاید جا برای شب برای شب پرستان تنگ می شود. آه که آسمان، بدون تاریکی چه قشنگ می شود. آه چه زیباست لحظه ای که  پرچم را به خورشید می دهد ماه. نه، قصه خامنه ای، قصه "پیر جوان زخم چشیده" نیست. قصه ماهِ خورشید دیده است. قصه خامنه ای، غصه صهیونیست هاست.

رادیو اسرائیل چند روز پیش می گفت: رهبر مقاومت، خامنه ای است. ما چندی است با ذکر "یا ظافر" زندگی می کنیم. ای ظفر دهنده! ما شمشیرها را برای نبرد با جبهه جهانی کفر تیز کرده ایم. این روزها نگین انگشتر مولای ما از جنس "حدید" است که رویش نوشته شده "یا ظافر". حضرت ماه  گاه با نماد راه را نشان می دهد.

این چفیه ای که روی دوش مولای ماست، یعنی جنگ تمام نشده است. بصیرت داشته باشیم، حتی به پیام نگین حدید در انگشتر مولا پی خواهیم برد. حضرت علی وقتی که عزم جنگ می کرد انگشتری با نگین حدید دست می کرد؛ "و انزلنا الحدید فیه باس شدید


برگرفته از وبسایت http://apocalypse.ir/post-182.aspx

سید علی حسینی
۱۱ اسفند ۸۸ ، ۰۷:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر






سلام این پست از وبلاگ بسیار زیبای قطعه 26 از جناب اقای حسین قدیانی به عاریت گرفته شده

www.ghadiani.blogfa.com

ضمنا این شرح حال من و یا دل نوشته من یا مشترک با من و یا مربوط به من یا خصوصیت من نیست.فقط چون دیدم خیلی قشنگه اینجا گذاشتم


حزنی بزرگ دلم را فرا گرفته. با اینکه عصر آدینه نیست اما این غروب، غروب غم باری است. خورشید بیش از هر زمان دیگری به خون می زند. حالا دیگر همه چیز تمام شده و از آن همه ارث انبوه، تنها غم و اندوه، سهم ما شده است. حالا دیگر همه چیز تمام شده و سفر تاریخ به ایستگاه صفر رسیده است. حالا دیگر همه چیز تمام شده و از آنهمه عظمت و غرور، جز این غروب تلخ به ما نرسیده است. الوداع ای پیراهن مشکی. خدا حافظ علمدار. بدرود عاشورا. بدرود تاسوعا. بدرود ای قاری قرآن روی نی. بدرود ای رود علقمه. بدرود ای عقیله بنی هاشم. بدرود ای کربلا. بدرود ای بین الحرمین. بدرود ای بنت الحسین. بدرود ای شام غریبان. بدرود ای غم. بدرود ای حضرت عزا علیه السلام. ما در این غروب، عزادار از دست دادن عزاییم. سخت ترین عذاب برای شیعه همین است. ما دل مان برای محرم برای صفر تنگ می شود و این دل، وقتی تنگ می شود، چه قشنگ می شود. چه غم قشنگی است، خدا حافظی با خود غم. ما از آن قبیله ایم که جز غم، مونسی نداریم و حالا باید بدرود بگوییم با تمام دار و ندارمان. در این غروب، همه چیز با هم تمام شده است. خدا حافظ دهه فجر. بدرود ای امام. الوداع ای سرودهای حماسی. خدا حافظ ای فتنه، ای بحث های سیاسی.


خدا حافظ 9 دی. بدرود ای راهپیمایی 22 بهمن. از امروز دیگر همه جا حرف "عید" است و این بزرگ ترین عزای ماست. از امروز همه به فکر خانه تکانی هستند و هیچ کس، دیگر انقلاب اسلامی را خانه تکانی نمی کند. خداحافظ دفاع از ولایت فقیه. الوداع ای مرگ بر ضد ولایت فقیه. ما از امروز دوباره اسیر روزمرگی می شویم، یا به قول آ سد مرتضی؛ "قبرستان نشین عادات سخیف" و من می گویم؛ " مسلمان عبادت های خفیف". امروز روز رحلت پیامبر نیست؛ روز شهادت امام "محمد ابن عبدالله" است. آری، جام زهر صبغه دیرینه دارد. محمد، فقط پیامبر نبود، امام هم بود و کدام امام در خون خود یا در خون دل خود، خون جگر خود، غوطه نخورده است؟ "من تلخی صبر خدا در جام دارم/ صفرای رنج مجتبی در کام دارم". چقدر این داغ، سنگین است که گمان به رحلت حضرت ختمی مرتبت می بریم. من امشب عزادار شهادت رسول خدا هستم نه رحلت پیامبر. اقراء باسم ربک الذی خلق الشهید. باسم رب الشهادت. این چه غروبی است که از عصر عاشورا هم غم بار تر است؟ این چه خورشیدی است که در مغرب خون خود غروب کرده است؟ این غروب، دیگر غروری برای ما باقی نگذاشته.دیگر باید با همه چیز وداع کنیم و دوباره مثل "آدم آهنی" زندگی کنیم.


الوداع ای بصیرت، چند ماهی تلنگر زدی به خواب ما و ما را بی تاب انقلاب کردی. از فردا ما به فکر تامین بنزین مسافرت شب عیدمان هستیم. مقصدمان "کوفه غفلت" است و مسیرمان جاده سالوس. در این جاده لذت می بریم از سدی که جلوی راه انقلاب را گرفته و بعد از تونل کندوان، آشی خواهیم خورد که روی آن یک وجب غفلت ریخته اند. شما را نمی دانم ولی من از همان بچگی متنفر بودم از این سور و سات عید. با پسر خاله ام که سال به دوازده ماه نمی بینمش، در یک روز باید در چند جای مختلف روبوسی کنم؛ صله رحم خوب است اما من حالم از خاله بازی بهم می خورد. بزرگ ترین دشمن من، "روزمرگی" است. صبح را به شب رساندن و شب را به صبح رساندن و خود را به لب گور نزدیک کردن. زندگی در بازار خرید روزمرگی و پاساژ هرزگی، وقف کردن وقت خود در بن بست استحاله است. کاش این فتنه ادامه پیدا کند؛ سبزها نباشند ما همه مان تبدیل به لجن می شویم. ما هر کدام مان بالقوه، اهل کوفه هستیم؛ ما از خود سبزها، سبزتریم. فقط کافی است یکی دو کوچه از کوچه بنی هاشم دور تر شویم. زود شترمرغ می شویم و برای انقلاب، نه شیر می دهیم و نه تخم می گذاریم و خیلی زود فراموش می کنیم که مرغ باغ ملکوت بودیم، نه شتر مرغ گاوداری مش حسن. ما  زود نفس مان را می کنیم قفس و پای این حبس، مهر "الی الابد" می زنیم.



من شعار "مرگ بر اصل عشقم" را از صدای ترقه های چهارشنبه سوری بیشتر دوست دارم. آن شعار به سیرتم تلنگر می زند و مرا از خواب غفلت جدا می کند و این صدا قلقلکی به گوش صورتم می دهد و مرا از خواب گرم و نرم بیدار می کند. آهای دوستان عزیز! بزرگ ترین فتنه این است که گمان بریم فتنه تمام شده است. سران فتنه، هواهای نفسانی من و شماست. فتنه همین است که بگوییم؛ "خدا راشکر، فتنه تمام شد". مهندس و شیخ، شاید سر جای خود بنشینند اما میل ما به زندگی در "بن بست بندگی"، همچنان باقی است. فتنه اصلی، تخت گاز رفتن در بزرگ راه روزمرگی است. ای فرشته هایی که روی دو شانه من نشسته اید؛ خواب تان نبرد. گاهی با خواباندن یک سیلی در گوش من "خلیفه الله"ای مرا به یادم آورید. به یادم آرید که من بال دارم و نباید زندگی، وبال گردنم شود. به یادم آرید که نباید به این قفس عادت کنم. به یادم آرید که زندگی بی شهدا ننگ بود. زنده باد، زنده یاد سید حسن حسینی. "سید حسن" ما از ازل، ایل و تبارش همه عاشق بودند. "سید حسن" ما سید حسن نصرالله است که ایرانی نیست اما نتیجه انقلاب اسلامی است. سید حسن ما مثل مرد ایستاده و یکی به نعل و یکی به میخ نمی زند و سید حسن ایرانی ما "شاعر" بود اما "شعر" نمی گفت. این آخرین دست نوشته سید حسن حسینی است:" خوشا به حال آنان که نمی دانند و بال های شان با قفس، فالوده نمی خورد؛ زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود/ از پیچ و خم تعلقم ننگ نبود/ آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داد/ تا بال نداشتم قفس تنگ نبود".

                                                         ***

...نه، هنوز فتنه باقی است. تا "بهار" خیلی بیشتر از یک ماه مانده. برای من عید در راه نیست؛ من داغ دار خود داغ هستم. من عزا دار رفتن ماه عزا هستم. این بار غم من، از روی کوچ غم به کوچه گردش روزگار است. فتنه اصلی توهم پایان فتنه است. تف بر تو ای روزگار. گفت:" بی درد مردم، ما خدا بی درد مردم/ نامرد مردم، ما خدا نامرد مردم/ از پا، حسین افتاد و ما بر پای بودیم/ زینب، اسیری رفت و ما بر جای بودیم/ از دست ما، بر ریگ صحرا نطع کردند/ دست علمدار خدا را قطع کردند".

سید علی حسینی
۲۶ بهمن ۸۸ ، ۰۸:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

عبــــــــــــــور از فتنه

سخنرانی حجت الاسلام انجوی نژاد پیرامون حوادث و اتفاقات روز عاشورا و بیانه شماره 17 اقای موسوی در

88/10/12

دانلود کنید



حسین قدیانی، فرزند شهید اکبر قدیانی در مطلبی نوشت:


چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه. پلاک اتوبوس ایران 11 نبود. از آن قدیمی‌ها بود، نه از این لیزری‌ها. پلاک اتوبوس «BB-C068028H» بود و پلاک پدرم در جبهه AK-S022-91H»». من با همین اتوبوس رفتم راهی سرزمین نور شدم و بوسه زدم بر خاک کرخه نور. امسال عید باز هم با همین اتوبوس می‌خواهم بروم جنوب. من هنوز هم سوار هوندا 125 پدرم می‌شوم. پدرم روی همین موتور، موتور ضدانقلاب را در همین خیابان‌های تهران پایین آورد. 200 کلاهک هسته‌ای اسرائیل، حریف هوندا 125 پدر من نشده‌اند!. پدر من روی همین موتور به شهادت رسید ولی اجازه نداد که آبادان «عبادان» شود و خرمشهر «المحمره»؛ زیر لاستیک هوندا 125 پدر من هنوز هم دارد استخوان‌های آمریکا خرد می‌شود. امروز هم فتنه‌گران، از صدای هوندا 125 «بابااکبر» بیشتر از هیبت ماشین‌های ضدشورش نیروی انتظامی می‌ترسند.

چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی ضدگلوله نبود. لاستیکش عاج نداشت. تاج و تخت نداشت. شیشه‌هایش دودی نبود. دنده‌اش خوب جا نمی‌رفت. فرمانش هیدرولیک نبود. سقفش یکی- دو تا سوراخ داشت. مثل BMW نبود که سقف متحرک داشته باشد. راننده‌اش کت و شلواری نبود. پیراهن مشکی‌اش وصله داشت. کاپشنش را از «تاناکورا» خریده بود که قبلا «ادواردو آنیلی» آن را پوشیده بود. برلوسکنی کت شلوار می‌پوشد. آنجلا مارکل کت دامن، سارکوزی یک وقت‌هایی لخت می‌گردد و من به کوری چشم France24 اعتراف می‌کنم و افتخار می‌کنم که حکومت به ما ساندیس داد و من چون روزه بودم، «نی» اش را نگه داشتم تا در روضه علی‌اصغر در آن بدمم: "بشنو از نی". من نی‌ام را درون ساندیس فرو نکردم. فرو کردم در چشم رئیس‌جمهور آمریکا و انتقام حرمله را گرفتم. ساندیس من آب سیب بود، دادم به رباب تا طفل 6‌ ماهه‌اش را سیراب کند. به کوری چشم ضدانقلاب رئیس‌جمهور آمریکا با ما نیست. او با ما نیست. با سران فتنه است. با آن بی‌سواد که مردم گفتند "عامل دست موساد". خانم کلینتون!

ساندیس‌های جمهوری اسلامی الکل ندارد که 100 دلار آب بخورد. از شیر مادر حلال‌تر است. 150 تومان است که مش رجب 10 تایش را می‌فروشد هزار تومان. سران فتنه، کوکاکولا می‌خورند که گازش، اشک‌آور است و اشک کودکان فلسطینی را درمی‌آورد. نتانیاهو با سران فتنه است، فتحی شقاقی شهید با ما. علی عبدالله صالح با سران فتنه است، سید حسن نصرالله با ماست. چشم اسرائیل کور، حکومت به ما تی‌تاپ هم داد. من روزه‌ام را با همین تی‌تاپ باز کردم. خاک بر سر شما که به جای گوشت «بزغاله گوساله»، گوشت خوک را می‌خورید. دانشمندان می‌گویند گوشت خوک، آدم را خرف می‌کند. بنازم انقلاب اسلامی را که با ساندیس و تی‌تاپ و هوندا 125 و اتوبوس دهن‌کجی کرده به تمام دنیای غرب. آمریکا حریف ساندیس ما نمی‌شود. برادر کوچک من ساندیس خود را که خورد، آن را باد کرد و ترکاند جلوی چشم عکس نتانیاهو و مردک 2 متری عقب رفت. من یک ساندیس جمهوری اسلامی را با کل دنیای آمریکا و اسرائیل عوض نمی‌کنم و من حتی اگر به عشق خوردن فلافل، بروم «حاج منصور» شرف دارد که به عشق بی.بی.سی سر از لندن درآورم. ساندیس جمهوری اسلامی شراباً طهوراست. آب زمزم است. آب زمزم ما، ساندیس‌های جمهوری اسلامی‌اند نه چشمه‌ای که اختیارش دست سعودی‌های شیعه‌کش است.

چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، تلویزیون نداشت. نوار آهنگران گذاشته بود و من در خیابان انقلاب دیدم دختران وطنم وقتی پرچم انگلیس را آتش زدند دودش رفت در چشم آقازاده معروف. من دختر بن‌لادن را در سفارت عربستان ندیدم، ولی در چهارراه استانبول، دیدم آقازاده‌ای را که فقیر نبود اما کاسه گدایی دراز کرده بود جلوی در سفارت روباه پیر. من ادعا نمی‌کنم رهبرم «سید خراسانی» است، اما در دجال بودن شما شک ندارم. و البته که ظهور نزدیک است. و امروز صبح یکی به من پیامک داد که سران فتنه در رفته‌اند، رفته‌اند شمال. ویلای «احسان‌الله خان»! با ماشین ضدگلوله که ترمزش ABS دارد و همه چراغ قرمز‌ها را رد می‌کند! به میرزاکوچک‌خان زنگ زدم که حواست به وطن‌فروش‌ها باشد. میرزا گفت: «دکتر حشمت، نبض شیخ را گرفته؛ چهارشنبه‌ای، مردم را که دیده تبش بالا رفته آن یکی هم ساندیس بدنش کم شده!» به میرزا گفتم: «این بار مواظب سرت باش. اینها در سر سودای وطن‌فروشی دارند» وطن‌فروش، خواننده‌ای است که حنجره‌اش را پنجره‌ای کرده به سوی غرب. عالیجناب چهچه! «دود عود»‌ات بوی زغال سوخته می‌دهد. برای این ملتِ قوم طالوت، حضرت داوود باید نغمه بخواند. هان ای ابراهیم! تبر بردار! دیکتاتورهای مخملین، از دموکراسی بت ساخته‌اند. علامت کوچک‌تر، بزرگ‌تر سرشان نمی‌شود. معلم کلاس اول من، یاد داده بود که 24 از 13 بزرگ‌تر است و آرای باطله از رای شیخ! معلم دینی من می‌گفت 13عدد نحسی نیست. نحس، کسانی هستند که به اسم خط امام، رای مردم را دزدیدند. نحس کسی است که آشوبگر عاشورا را هوادار خود می‌داند. سال بعد اول ژانویه، دهم محرم است. محرم که بیاید، حتی عید ارمنی‌ها هم عزا می‌شود. آن وقت هواداران آقای نخست‌وزیر، سوت می‌زنند در عاشورا و به افتخار شمر که سر امام را برید، کف مرتب می‌زنند. ای عیسی! بابانوئل سرش را در برف کرده و "مروه شربینی" را نمی‌بیند. امسال مجله تایم، بابانوئل را کرد مرد سال و نوبل را دادند به بابانوئل. حیف که عمر سعد هزار و چهارصد سال زود به دنیا آمد والا «یونیسف» یک تقدیری هم از او کرده بود. اینجا هم،‌ کسانی بودند که عکسش را شش ستونی کار کنند. ستون دین من نماز یزید نیست. آقازاده معاویه مست بود و «انا‌لله و اناالیه راجعون» را نوشت: «انا الله و اناعلیه الراجعون»(!). ستون دین من، آن نمازی است که سیدالشهدا خواند، در ظهر عاشورا و به‌ازای هر کلمه نماز یک تیر خورد. والا ابن‌ملجم هم زیاد نماز می‌خواند، اما قبله‌اش ولایت نبود، قطام بود. در نماز ابی‌عبدالله، خم ابروی یار در یاد آمد و در نماز ابن‌ملجم، رژ لب دختر اغیار!
چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش کمربند نبسته بود. جریمه شد 20 هزار تومان. 13 هزار تومانش البته به خاطر سیگار بود. "وینستون" می‌کشید. ریه‌اش آسیب می‌بیند، ولی در عوض محصول آمریکایی را آتش می‌زند. چرا کسی آنهایی را که «بهمن» می‌کشند، جریمه نمی‌کند؟! مگر «22 بهمن» را که محصول امام بود پاره نکردند؟ من کاری با قوه قضائیه ندارم. دلم برای محافظان سران فتنه می‌سوزد که به جای حفاظت از انقلاب مجبورند مراقب جان شیخ بی‌سواد باشند. سربسته بگویم این سخت‌ترین کار دنیاست. شیعه علی بودن و محافظت از عثمان تا که این پیرهن دوباره شر نشود.
چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، به راننده‌اش مرخصی داده بودند. به من هم مرخصی دادند. امتحان برادر کوچکم هم در مدرسه لغو شد. هان ای دشمن! از این پس قصه همین است. ساندیس نظام‌مان را می‌خوریم. از مرخصی‌اش استفاده می‌کنیم. سوار اتوبوس می‌شویم و در خیابان علیه شما شعار می‌دهیم و در برابرتان تمام قد می‌ایستیم. ما همه‌مان حکومتی هستیم. من مستأجر نیستم. خانه‌ام «بیت ‌رهبری» است. بیت رهبری خانه فقط "سید‌علی" نیست. کاشانه ما هم هست. ناشیانه حرف نزنید. ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار می‌کنیم. تا وقتی حاکم، «علی» است، راهپیمایی‌های ما، همه حکومتی است.
چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش می‌گفت 22 بهمن نوشابه و ساندویچ هم می‌دهند. ما 22 بهمن هم می‌آییم. برای چنین ملتی که جانش بر کف است، جان باید داد. جمهوری اسلامی به مردمش می‌رسد؛ حرفی هست؟! ما با رهبرمان آنقدر «نداریم» که هر وقت اراده کنیم، چفیه‌اش را می‌گیریم؛ حرفی هست؟! آنقدر دوستش داریم که با یک اشاره‌اش نشانی خیابان انقلاب را می‌گیریم و می‌آییم. ساندیس هم می‌خوریم؛ حرفی هست؟! سران غرب، به فکر مردمان خود باشند که اول سال نو از سرما یخ نزنند. ما اینجا رابطه‌مان با رهبرمان گرم گرم است. خاک بر سرت سارکوزی! به ما چه که مردم فرانسه می‌خواهند سر به تن تو نباشد؟! نظام ما با ساندیس و نی و تی‌تاب و هوندا 125 همه حیثیت «همه ابرقدرت‌های دیگر+1+5» را به بازی گرفته. ما تا ساندیس داریم بمب هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟ حالا دیدی که ما چرا انرژی هسته‌ای را برای مصارف صلح‌آمیز می‌خواهیم؟! شما هر وقت نی ساندیس نظام ما را حریف شدید، آن زمان حرفی نیست، ما هم می‌رویم سراغ نیزه.
راستی! یادم رفت بگویم، برای این دل‌نوشته که تقدیمش می‌کنم به مولایم خامنه‌ای، 2 تا ساندیس گرفتم، یک تی‌تاب، حرفی هست؟!

* حسین قدیانی فرزند شهید
سید علی حسینی
۱۵ دی ۸۸ ، ۰۷:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹ نظر


Great people marched to protest the desecration day of Ashura in Iran

راهپیمایی عظیم مردم در اعتراض به هتک حرمت روز عاشورا در ایران










to see continuance of pictures please click on the below link

برای دیدن ادامه عکس ها به ادامه مطلب بروید

سید علی حسینی
۱۱ دی ۸۸ ، ۱۶:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر



سلام

به مناسبت اغاز دهه محرم  صوت بسیار زیبا و شنیدنی و کم نظیر خواب  با مداحی حاج اسحاق رهنما رو براتون می ذارم.

شعر این صوت از سید امیرحسین میرحسینی هست.

این صوت وصف عالم قبر هست که پس از طی مراحلی امام حسین علیه السلام بنابه دلایلی که در شعر ذکر می شه شفیع این بنده می شه.در کل بسیار شنیدنیه.

گوش کنید لذت ببرید ما رو هم دعا کنید

 

 

 

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام     خواب دیدم خسته و افسرده ام

روی من خروارها از خاک بود       وای قبر من چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتم دل گرفت           قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

بالش زیر سرم از سنگ بود    غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود

ناله می کردم ولیکن بی جواب     تشنه بودم تشنه ی یک جرعه آب

خسته بودم هیچ کس یارم نشد     زان میان یک تن خریدارم نشد
.......



نان وپنیر سبزی

وَالَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ(البقرة/4)

و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند.




یک عروسیست بر فلک که مپرس

یکی می‏گفت: ماه رمضان در یکی از شهرهای شمال، سفره افطاری بود، جماعتی هم دعوت داشتند و من هم یکی از آنها بودم. سفره را انداخته و مقابل هر کس مقداری پنیر، سبزی، نان و چای شیرین گذاشته بودند، من هم با میل و رغبت و شاید هم حریصانه شروع به خوردن کردم، اما دیدم بعضی یا هیچ نمی‏خورند یا خیلی کم می‏خورند، و از سوی احساس می‏کردم که آنها از خوردن من شگفت زده‏اند!

بالاخره حرف سعدی را هم گوش نکردم که می‏گفت: «نه چندان بخور کز دهانت بر آید» و تا توانستم خوردم و دیگر معده‏ام حتی جای آب هم نداشت!

من تازه از سفره عقب‏ کشیده بودم که یک مرتبه دیدم افرادی به صف، و بر سر آنها سینی‏هایی بزرگ پر از انواع غذاهای گرم و معطر با غازها و ماهی‏های سرخ و بریان شده به سوی سفره می‏آیند. تازه فهمیدم که چه کلاهی سرم رفته است، و با خود گفتم: ای کاش کسی بود و پیش از این مرا راهنمایی می‏کرد و می‏گفت: در پس این سفره، سفره‏ای رنگا‏رنگ خواهد آمد، پس معده خود را با این چیزهای ناچیز پر نکن!

حال یادمان باشد این دنیا همان سفره پنیر و سبزی خداست و نسبت به سفره‏های دیگر که در پیش است هیچ خواهد بود، و برای آنکه کلاه سرمان نرود، خدا پیامبران صادق و دلسوز فرستاد تا به ما بگویند، تمام لذت و عیش و راحت را از این دنیا نخواهید، و گرنه از لذت‏های عظیم الهی بی‏بهره و محروم می‏مانید.

آمدند بگویند: همه شادی‏ها را در زمین مجوئید که شادی‏های برتر و ماندگارتر در آسمان است، آیا نمی‏بینید که آسمان را با ستارگان چراغانی کرده‏اند، یعنی عیش و عروسی آنجاست، نه در زمین.

آیا می‏شود در یک محله عروسی باشد ولی در محله دیگری چراغانی کنند؟

پس اگر آسمان را چراغانی کرده‏اند یعنی عیش و نشاط آنجاست، نه در محله زمین و زمینیان.

یک عروسیست بر فلک که مپرس

ور بپرسی بپرس از ناهید

زین عروسی خبر نداشت کسی

آمدند انبیا به رسم نوید

البته انبیاء آمدند و این‏همه را گفتند ولی بسیاری باور نکردند، و یوسف آسمان و آخرت را رها کرده و دنیای پشیز و ناچیز را گرفتند.

در مصر ما یک احمقی نک می‏فروشد یوسفی

باور نمی‏داری مرا اینک سوی بازار شو

اما از این میان تنها اهل تقوا هستند که به سخنان پاک پیامبران مو به مو باور داشته و ایمان دارند.

از این رو خداوند در کتاب خود به آخرین پیامبر خدا در وصف اهل تقوا می‏فرماید:

اهل تقوا مردمی هستند که به سخنان تو و به سخنان پیامبران پیش از تو که فرود آمده از سوی خداست، باور و اعتماد دارند.

و الّذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک

 

برگرفته از سایت تبیان

http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/QuranicArticles/2009/12/16/110556.html

سید علی حسینی
۲۲ آذر ۸۸ ، ۱۳:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

به مناسبت میلاد پرکت امام رئوف ضامن اهو علی بن موسی الرضا مرتضی یه مدح بسیار بسیار بسیار زیبا رو براتون می ذارم که مطمئنم حتما لذت می برید.اسمش هست بهشت رضا که حاج اسحاق رهنما و کربلایی یوسف زهرایی مشترکا خوندن.به نظرم این یکی از بهترین مدح های ممکن هست که تو وصف امام رضا خونده شده.تو لینک داده شده اول می تونید گوشش کنید بعد دانلود کنید.امیدوارم لذت ببرید





پیشاپیش فرارسیدن 88/8/8 رو تبریک می گم.

سید علی حسینی
۰۳ آبان ۸۸ ، ۰۶:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر
سلام.گوسفند زنده تلفنی که یادتونه؟

اگه نه  اینجا رو کلیک کنید

این یک نمونه از تبلیغات اونهاست.که من از سر کوچه مون با موبایل گرفتم!

سید علی حسینی
۱۷ مهر ۸۸ ، ۰۹:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر


سلام

برای این پست وزن انواع گناهان دعای کمیل از زبان حجت الاسلام انجوی نژاد رو براتون گذاشتم .این سخنرانی ها گلچینی از سخنرانی ایشون در بحث حیات طیبه شبهای قدر امسال هست.برای دانلود روی هر کدام از گزینه های زیر کلیلک کنید.طول هر سخنرانی حدود 1تا4 دقیقه است.

با توجه به زمان کمشون بهتره دانلود کنید و از طریق بلوتوث برای دوستانتون بفرستید


گناهانی که پشیمانی به بار می اورد

گناهانی که باعث تغییر نعمت می شوند 

گناهانی که نعمت را از بین می برند

گناهانی که توفیق را کم می کند

گناهانی که پرده عصمت را می درد

گناهانی که باعث نزول بلا می شود

گناهانی که دشمن را بر تو پیروز می سازد

گناانی که باعث ناامیدی می شود

گناهانی که باعث کنار رفتن پرده ها می شود



سید علی حسینی
۳۰ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹ نظر



دوست دارید بدانید خط فقر کجاست؟
خط فقر دقیقا همین جاست. فاصله ای هم با ما ندارد. درست زیر پای ما است. خط فقر ، خطی فرضی است مابین بتن یک پل . زیر آن خوابیدن و از آن عبور کردن به فاصله یک مصوبه است !به فاصله یک امضای ناقابل !
جمعی ناگهان با لای آن میروند و جمعی زیر آن … عدم ثبات اقتصادی و نداشتن امنیت شغلی و مالی و اجتماعی، ما را به زیر و بالای این خط منحوس سوق میدهد . دنبال نرخ واقعی تورم و بیکاری نگردید دولت مردان ! خط فقر همین جاست! درست در یکقدمی ما . و ما عابران گذری ، گذر میکنیم و آمار را نگاه میکنیم. اما واقعیت ، در زیر همین پل شکل میگیرد . خط فقر همین جاست!

http://tabnak.com/nbody.php?id=10797


برای دیدن بقیه عس ها به ادامه مطلب رجوع کنید

سید علی حسینی
۲۶ شهریور ۸۸ ، ۰۷:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر
بنده صدها مورد بوده است که اقدام کردم، اما هیچ کس متوجه نشده که آن اقدام نظر چه فردی بوده و به نام خودم اقدام کرده‌ام اما برخی امروز می‌آیند و از این تریبون به نام مخالفت با کابینه، احمدی‌نژاد را متهم می‌کنند که باید بگویم این حرفها مخصوص انتخابات بوده و امروز تمام شده است و اینکه برخی نمایندگان و وزرا تهدید شوند در شان دولت و مجلس و نیروهای انقلاب نیست و بنده آن را به حساب اشتباهات می‌گذارم و سوال این است که جرم ما و بنده چیست که این اتهامات را باید به جان بخریم؟ ما آمده‌ایم که خدمت کنیم و حرفهای خود را صریح بیان می‌کنیم و شما نیز می‌توانید آن را نقد کنید ( بخشی از سخنان رئیس جمهور ۲۵ میلیونی در دفاع از کابینه)جرم من چیست باید این همه اتهامات را به جان بخرم؟!
آقای احمدی نژاد! رئیس جمهور محترم ٬ ملت و همه آنهایی که پی گیر امور کشور هستند سخنان امروز شما را شنیدند اما با طرح این سئوال ازسوی شما که جرم من چیست؟ خیلی ها در تعجب هستند!

آیا واقعا خود به جرم بزرگی که مرتکب شده اید واقف نیستید؟!

تعجب می کنم !

چه جرمی بالاتر از اینکه مجددا بعد از بیست سال شعارهای اصلی انقلاب ؛ یعنی : ظلم ستیزی ٬ دفاع از مظلومان ٬ رعایت حقوق شهروندی ٬ عدالت محوری و دخیل کردن مردم به معنای واقعی کلمه در سرنوشت خویش را زنده نمودی٬ آیا این جرم کوچکی است؟! و می شود ساده از کنار آن گذشت؟!

چه جرمی بالاتر از اینکه عده ای قدرت طلب ٬ همیشه مدعی ٬ و کسانی که ادعای مالکیت به انقلاب که سهل است ادعای مالکیت به مردم را داشتند به یک باره کنار زدی و خواستار حضور مستقیم مردم شدی!؟.

تازه داشتیم سعد آباد نشینی مسئولان و به توافقنامه های ننگین امضا شده در آن عادت می کردیم که به یکباره پیدا یت شد و شد آنچه برای عده ای نباید می شد.

تازه داشتیم تمرین می کردیم زندگی در سایه ننگین امپریالیسم و سوسیالیسم و هر ایسم و ایست و کوفت و زهرماری که توشه فرنگ برای ما عقب مانده ها! بود ولی با ذکر یا صاحب الزمان (عج)و یاد خدا تمرینمان را به هم ریختی!

تازه درک می کردیم که می شود در لباس رسول الله(ص) مدافع سرسخت هتاکان به آن حضرت بود ولی تو با آن کت سفیدت! بر دفاع از اهل بیت بر خواستی و تلاش نمودی فرهنگی را که باید به موزه سپرده می شد! زنده کنی

تازه بعد از ۱۴۰۰ سال متوجه شده بودیم! که کربلا حاصل یک خشونت بود !وخود را آماده می کردیم حتی بر علیه خدا تظاهرات کنیم و برای رشد و تعالی خود فرهنگ پر آب و رنگ غرب را با تمام وجود پذیرا شویم ولی حیف نگذاشتی!

آقای رئیس جمهور ! جرم بزرگ تو بازی در میدان بزرگ گردنهایی بود که عمری برای خود لشکر و دستک درست کرده بودند و به سهم خواهی از انقلاب می اندیشیدند ولی به یک باره تمام برنامه هایشان را به هم ریختی!

همیشه ادعا کرده ای یک دانشگاهی هستی!

نمی دانم در این دانشگاه چه چیزی تدریس می کنند که جنابعالی هنوز یاد نگرفته اید همه دربرابر قانون یکی نیستند!

این چه ادعایی است که من روستازاده با یک آقازاده که در زیر سایه پدر تن پروریده و به سرو سامان رسیده باید حقوق یکسان داشته باشم و هر دو در برابر قانون یکی!

آیا مواردی که ذکرش رفت و هزاران موارد مشابه که پی گیر آن هستید کم جرمی است؟!

ای کاش سنت شکنی نمی کردی و به جای بوسیدن دست و صورت چروکیده مردم روستا نشین بازوان ناموس ملت را می فشردی و دختران ایتالیا را در آغوش می کشیدی آنموقع می دیدی چقدر عزیز شده ای وهیچ کسی جرات نمی کند کوچکترین تعدی به جنابعالی داشته باشد.

ای کاش به جای حمایت از مظلومان جامعه که کم کم داشتند به بدبختی خود عادت می کردند چشم عنایتی به ویلا نشینان می نمودی آنوقت متوجه می شدی که چه به به و چه چهی برای تو می کشند و هیچ کس را یارای مقابله با تو نبود.

آیا متوجه جرمتان نمی شوید؟!

اولین و آخرین باری نیست که گفته اید به خاطر ملت و کشورت حاضرید جانتان را فدا کنید ما در تعجب این نیستیم که مگر می شود رئیس جمهور بود و از این حرفها زد؟نه٬ چون بد عادتمان کرده ای !بلکه در تعجبیم لطف کسانی که به شهیدان بهشتی ٬ رجایی وباهنر وشهید آیتها اندک فرصتی ندادند ولی تاالان وجود جنابعالی را تحمل کرده اند چرا نادیده می گیری؟!.

برگرفته از سایت تابناک


سید علی حسینی
۱۰ شهریور ۸۸ ، ۱۳:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر