یکی از دوستان ازم خواهش کرد موقعی رانندگی با موتور کلاه سرم بذارم ، از اونجاییی که دوستشون داشتم ، شعرشو گفتم . قافیه عروض مروض نمی دونم چیه .همینجوری گفتم دیدم وزن مزن و معنی داره گفتم .قشنگه دیگه . حالا شاعرا نقدش کنن
ایشون از خطرات موتورسواری بدون کلاه و نگرانی خودشون در مورد اسیب من صحبت کردن ماههم :
در خلوت خود پیام تو بَر کردم
از وحشت آن لباس خود تر کردم
با سرعت بالای خودم می رفتم
با سوزن قانون تو پنچر کردم
از ننگ و خطای بی کلاهان گفتی
شیطان درون ، بعد آن در کردم
من کتاب قانون تو را می خواندم
از عشق کلاه ایمنی سر کردم